چندروزقبل سریه مسئله ای باهمسرم بحثمون شد.جای دشمنتون خالی فکرمی کنم تاحالابه این شدت باهم بحث نکرده بودیم.
حالاسرچی بماندولی خداکمک کرد وبچه هاهم خواب بودندچون من اصلادوست ندارم روحیه ی بچه هابااین جورمسایل خراب بشه ،به خاطرهمین هیچ وقت موضوع روجلوی بچه ها کش نمی دم وزودازش ردمی شم.
خلاصه یه چندروزی باهم خیلی سروسنگین بودیم.من هم یه اخلاقی دارم که نمی تونم ساکت باشم وباکسی حرف نزنم.
ازطرفی هم غرورم بهم این اجازه رونمی دادکه پاپیش بگذارم،نه اینکه آدمه مغروری باشم ولی تواین موردچون حق روازخودم می دونستم اقدام به آشتی نمی کردم.چون تاحالابازم پیش اومده بودولی من خیلی جدی نمی گرفتم و عادی ازکنارش ردمی شدم.
ولی درست یاغلط این دفعه روفکرمی کردم خیلی داره بهم ظلم می شه وصدام درنمیاد.ولی فقط یه فکربودنه واقعیت.همش هم یه سوء تفاهم بود.چون من هیچ وقت نتونسته بودم که حرف دلم روبه همسرم بزنم.این خصوصیت خیلی بدیه که آدم نتونه حرف دلش رو،یامسئله ای که ناراحتش کرده روبازگوکنه.چون بهترین راه حل برای رفع سوء تفاهم بازگوکردنه مطلب،برای طرف مقابله.
این بودکه به دنبال چاره ای بودم که یه جوری مسئله ختم به خیربشه. برای همین نشستم وتمام چیزهایی روکه تاحالاازش رنج می بردم روتوی کامپیوترتایپ کردم وگذاشتم توی قسمت نوشته های همسرم ودرصفحه ی اصلی تذکردادم که نامه ای برای همسرم.خودم هم فکرش رونمی کردم که نقشه ام جواب بده.ولی واقعاخوب بود.چون همون شب نامه روخونده بودوفردا رودررو
تمام سوءتفاهم ها برام حل شدوفهمیدم آدم خیلی نبایدزودقضاوت کنه.تازه این روهم فهمیدم که همون طوری که مابرای زندگی دلمون می تپه مردهاهم مثل ماخانمهاهستندویاشایدهم بیشترفقط اون غرورشون مانع گفتن این مطلب می شه.
توصیه ام به آقایون اینه که برای همسراتون غرورتون روزیرپابگذاریدواون چیزی روکه ته قلبتونه روبه خانمهاتون خیلی راحت بازگوکنید.تااونهاهیچ وقت دچارسوء تفاهم نشند تازندگی تون همیشه عسل عسل باشه.
امیدوارم سال جدید برای همه مسلمانان سال خوب وپربرکتی باشه وانشاء الله سال آخرغیبت ولی ومولامون .