گاهی این قدرمشکلات روی سرآدم خراب می شه که مادر دلش می خواست هرچی باشه ولی یه مادرنباشه.
این جمله ای بودکه توی یه فیلم شنیدم،حسابی ازاون فیلم متنفرشدم ،چون مادرشدن به این راحتی هاهم نیس که آدم ازاون خسته بشه.درسته که بعضی هامثل خودمن این مقام روبه ظاهرساده به دست اوردند،ولی درواقع فقط لطف خداوندمتعال بوده وبس.
بعدازدیدن این فیلم ساعاتی بعد بچه ی دوساله ام به قول معروف روی اون دنده ای افتاده بودکه آدم روحسابی کلافه می کردوبه هیچ صراطی مستقیم نبودوخیلی بد خلق شده بود،دریه لحظه همون جمله نازیباروناخوداگاه به زبون آوردم.
یک مرتبه به خودم اومدم که من که تحلیلی غیرازاین داشتم پس یه مرتبه چی شد.
پیش خودم گفتم ای کاش وقت باارزشم رو روی یه فیلمی که لااقل برای من یکی بدآموزی داشت نمی گذاشتم .فهمیدم چقدرذهن ادم حساسه که سریع بایه مطلبی که قبلاحتی قبول نداشتی عوض می شه وبرخلاف میل می شه.
پس آدم هاباید روی چیزی که می خونند یامی بینند یامی شنوند حساسیت فوق العاده ای داشته باشند چون حتماروشون اثر می گذاره.
حالاحسابش روبکنیدذهن بچه هاکه خالیه خالیه وما،بدون این که متوجه اون ها باشیم چه چیزهایی روجلوی اون هامطرح می کنیم وذهن پاک اون هاروچه بلایی به سرشون میاریم.
خیلی بیشترازاونی که فکرش رومیکنیم بایدمراقب امانتی هامون باشیم.
امیدوارم خدااین لطف روبه ماهاکه دغدغه ی خوب تربیت کردن فرزندهامون روداریم، بکنه وکمکمون کنه که ازاین مسئولیت بزرگ سربلندبیرون بیاییم.