سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سزاوارترین مردم به کرم کسى است که کریمان بدو شناخته شوند . [نهج البلاغه]
دردودل
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ذهن پاک بچه ها

گاهی این قدرمشکلات روی سرآدم خراب می شه که مادر دلش می خواست هرچی باشه ولی یه مادرنباشه.

این جمله ای بودکه توی یه فیلم شنیدم،حسابی ازاون فیلم متنفرشدم ،چون مادرشدن به این راحتی هاهم نیس که آدم ازاون خسته بشه.درسته که بعضی هامثل خودمن این مقام روبه ظاهرساده به دست اوردند،ولی درواقع فقط لطف خداوندمتعال بوده وبس.

بعدازدیدن این فیلم ساعاتی بعد بچه ی دوساله ام به قول معروف روی اون دنده ای افتاده بودکه آدم روحسابی کلافه می کردوبه هیچ صراطی مستقیم نبودوخیلی بد خلق شده بود،دریه لحظه همون جمله نازیباروناخوداگاه به زبون آوردم.

یک مرتبه به خودم اومدم که من که تحلیلی غیرازاین داشتم پس یه مرتبه چی شد.

پیش خودم گفتم ای کاش وقت باارزشم رو روی یه فیلمی که لااقل برای من یکی بدآموزی داشت  نمی گذاشتم .فهمیدم چقدرذهن ادم حساسه که سریع بایه مطلبی که قبلاحتی قبول نداشتی عوض می شه وبرخلاف میل می شه.

پس آدم هاباید روی چیزی که می خونند یامی بینند یامی شنوند حساسیت فوق العاده ای داشته باشند چون حتماروشون اثر می گذاره.

حالاحسابش روبکنیدذهن بچه هاکه خالیه خالیه وما،بدون این که متوجه اون ها باشیم چه چیزهایی روجلوی اون هامطرح می کنیم وذهن پاک اون هاروچه بلایی به سرشون میاریم.

خیلی بیشترازاونی که فکرش رومیکنیم بایدمراقب امانتی هامون باشیم.

امیدوارم خدااین لطف روبه ماهاکه دغدغه ی خوب تربیت کردن فرزندهامون روداریم، بکنه وکمکمون کنه که ازاین مسئولیت بزرگ سربلندبیرون بیاییم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م.یگانه ( شنبه 87/1/24 :: ساعت 4:8 عصر )
»» نوروزتون شیرین بودیا....

سلام !یه سلام طولانی .یه سلامی به خاطر نبودن این مدت.توی این ایام هرکاری می کردم که بیام یه سری به وبلاگم بزنم ویه مطلب ولوکوتاه هم که شده به روزبشم نشد،چرا،خودم هم نمی دونم.فکرمی کنم بی خودی یعنی همین گرفتاریهای ایام نوروز.

بگذریم،امیدوارم که به شماخوش گذشته باشه،برای من که هم شیرین بودوهم تلخ. یعنی کاری به نوروزنداره همیشه دنیابه قول معروف رویه پاشنه نمی چرخه.روزگارهمیشه همین جوربوده.یه روزشیرین ویه روزهم تلخ.

مانوروز رو رفتیم شهرستان خودمون.ولی این هم شده برای مادردسر.چون هرکدوم ازخونواده های دوطرف توقع داشتند که سال تحویل پیش اونهاباشیم.خوب بالاخره اکثرا  آدم شوهر موفق می شه .تلخی من هم ازهمین جاشروع شد.یه وقت فکرنکنیدبه خاطراین که خونه مامان وبابام نبودم،نه این طوریهاهم نیستم ولی دلم می خواست بعدازسال تحویل بریم اونجاودیدن کنیم ولی چشمتون روزبد نبینه که مطرح کردن این موضوع همان وروی دنده لج افتادن همسرگرام بنده هم همان.من روبردم خونمون ولی خودشون تادوروزپیداشون نشد.اصلاازاین که رفته بودیم شهرمون پشیمون شدم.ولی خوب بالاخره تموم شد..........

گاهی وقتهاروی این مسئله نوروزخیلی فکرمی کنم،بااصلش مخالف نیستم ولی یه سری رسم ورسوماتی روگذاشته اندکه بادین ماناسازگاری داره.درسته که صله ارحام کارثوابیه ولی نه به صورتی که ماانجام می دیم.این جورکه ماخونه این واون می ریم مهمون بازیه.تادیدوبازدید.چون امروزخونه این می رندوپذیرایی مفصل می شندفرداهمگی خونه اون یکی میرند.تازه چشم وهم چشمی هاهم که دیگه حرفش نگفتنیه.

بیایدماکه نسل جوون ترهستیم یه سری ازاین عادات غلط گدشته هاروتکرارنکنیم.بایدازیه جایی شروع کرد.هرکسی ازخودش شروع کنه.ماهاکه کمتراهل وقت تلف کردن هستیم بایدکمی به خودمون بیاییم وفکرچاره ای کنیم تادیگه فرزندانون بااین رسومات غلط دست به گریبان نشند.                                                            م.یگانه

  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م.یگانه ( چهارشنبه 87/1/14 :: ساعت 12:49 صبح )
»» بهترین نامه

چندروزقبل سریه مسئله ای باهمسرم بحثمون شد.جای دشمنتون خالی فکرمی کنم تاحالابه این شدت باهم بحث نکرده بودیم.

حالاسرچی بماندولی خداکمک کرد وبچه هاهم خواب بودندچون من اصلادوست ندارم روحیه ی بچه هابااین جورمسایل خراب بشه ،به خاطرهمین هیچ وقت موضوع روجلوی بچه ها کش نمی دم وزودازش ردمی شم.

خلاصه یه چندروزی باهم خیلی سروسنگین بودیم.من هم یه اخلاقی دارم که نمی تونم ساکت باشم وباکسی حرف نزنم.

ازطرفی هم غرورم بهم این اجازه رونمی دادکه پاپیش بگذارم،نه اینکه آدمه مغروری باشم ولی تواین موردچون حق روازخودم می دونستم اقدام به آشتی نمی کردم.چون تاحالابازم پیش اومده بودولی من خیلی جدی نمی گرفتم و عادی ازکنارش ردمی شدم.

ولی درست یاغلط این دفعه روفکرمی کردم خیلی داره بهم ظلم می شه وصدام درنمیاد.ولی فقط یه فکربودنه واقعیت.همش هم یه سوء تفاهم بود.چون من هیچ وقت نتونسته بودم که حرف دلم روبه همسرم بزنم.این خصوصیت خیلی بدیه که آدم نتونه حرف دلش رو،یامسئله ای که ناراحتش کرده روبازگوکنه.چون بهترین راه حل برای رفع سوء تفاهم بازگوکردنه مطلب،برای طرف مقابله.

این بودکه به دنبال چاره ای بودم که یه جوری مسئله ختم به خیربشه. برای همین نشستم وتمام چیزهایی روکه تاحالاازش رنج می بردم روتوی کامپیوترتایپ کردم وگذاشتم توی قسمت نوشته های همسرم ودرصفحه ی اصلی تذکردادم که نامه ای برای همسرم.خودم هم فکرش رونمی کردم که نقشه ام جواب بده.ولی واقعاخوب بود.چون همون شب نامه روخونده بودوفردا رودررو

تمام سوءتفاهم ها برام حل شدوفهمیدم آدم خیلی نبایدزودقضاوت کنه.تازه این روهم فهمیدم که همون طوری که مابرای زندگی دلمون می تپه مردهاهم مثل ماخانمهاهستندویاشایدهم بیشترفقط اون غرورشون مانع گفتن این مطلب می شه.

توصیه ام به آقایون اینه که برای همسراتون غرورتون روزیرپابگذاریدواون چیزی روکه ته قلبتونه روبه خانمهاتون خیلی راحت بازگوکنید.تااونهاهیچ وقت دچارسوء تفاهم نشند تازندگی تون همیشه عسل عسل باشه.

امیدوارم سال جدید برای همه مسلمانان سال خوب وپربرکتی باشه وانشاء الله سال آخرغیبت ولی ومولامون .  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م.یگانه ( یکشنبه 86/12/26 :: ساعت 5:20 عصر )
»» غرورمردها

بانظرتون کاملاموافق هستم.

این جمله رو،وقتی کسی نظری به کسی می ده ،معمولامی شنوید.البته ناگفته نمونه بیشترازخانمهاوکمترازآقایون می شنوید.

حالاچرامن هم نمی دونم.

خیلی می بخشیدشایدشماآقای محترم جزواون دسته ازاقایون نباشیدکه حرف ،حرف خودشونه.

تاحالابه این موضوع فکرکردیدیابااین مسئله مواجه بودیداگه یه زن وشوهری به هم نظراتشون روبگند،کدوم زودترقبول می کنند.

بگذاریدباگفتن یه مثال منظورم روبهتربیان کنم.

مثلاآقابه همسرش می گه،اگه امروزبه خاطرکارهایی که دارم نری خونه مادرت بهتره.

خانم خونه خیلی زود(البته اگه کارمهمی نداشته باشه)قبول می کنه.

حالااگه این اتفاق برعکس رخ بده فکرمی کنیدآقاچه جوابی بده؟

بعضی هاشون که منفی نگرهستند فورامی گندنکنه دوباره بهت برخورده که مامانم فلان حرف رو زده.

بعضی هاشون که خوش بینانه ترندجواب سربالامی دند،یعنی می گندحالاتاببینم.

بعضی هاشون که بیشترهم روی سخن من روی این دسته ازآقایونه،اخمی می کنندومی گندکی ازشمانظرخواست....

فکرنکنیدکه بدون تحقیق می گم.نشستم ساعتهاروی برخوردآقایون دوروبرم فکرکردم،باورکنیدنمی خوام برعلیه آقایون چیزی گفته باشم،ولی اکثرآقایون ازاین که پیشنهادی به اونهابدیم که فلان کارروبکند متنفرند.

شایدفکرمی کنندکه اگه اون پیشنهادروگوش کنندبه غرورشون لطمه ای می خوره،ودیگه کسی ازحرفشون حساب نمی بره.به خصوص اگه طرف،خانمش یاازبستگان خانم باشه.

حالاین غرورکاذب چیه من هم توش موندم.

شماروی رفتارهای یه پسرویه دخترهم سن توجه کنید.این مشکل ازهمون کودکی همراه مردهاوجود داره.یعنی این که نمی خواهندزیربارکسی برند.اشتباه نکنید دربعضی مواقع خوبه ولی نه همه جا.

بهترنیس آقایون یاحتی بعضی خانمهایی که دارای غرورهستندروی نظری که بهشون داده می شه اول کمی فکرکنند،شایدبه نفعشون باشه.

یه چیزدیگه هم می خواستم بگم خیلی می بخشیدهاولی بیشترآقایون تاغذاشون رونوش جان کردندیه تشکر خشک وخالی ازخانم می کنند(اگه این کار روهم بکنند)  ومی رندبالای سفره ویه لمی هم می دند.آخه غرورشون زیرپا له می شه اگه پابشندوکمک خانم سفره روجمع کنند.

می دونیداین چیزهاشایدبه نظرمهم نیادولی همون کوچک های بزرگ هستند.

من ازآقایون "عذرمی خام" ولی این چند مدت ازبس که این جورمسایل رودیدم ............



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م.یگانه ( دوشنبه 86/12/20 :: ساعت 8:15 صبح )
»» ای اشکهاببارید

ای اشکهابباریید!!!ای دیده هاخون بریزید!!!ای گوش هاصدای فغان وناله ی فلسطین رامی شنوید؟

ای مسلمانان پس چراسکوت کرده اید؟گاه گاهی صدای ضعیفی به گوش می رسدولی..............

این نسل کشی تابه کی می خواهدادامه پیداکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شایدچندشب است که تصاویردل خراش فلسطین رادیده باشید.به خصوص دیشب که درجدود52نفرراشهیدکردندوتعدادزیادی رانیززخمی کردند.

تصاویرراکه دیدیدچه حسی پیداکردید؟چگونه توانستسداین غم بزرگ راهضم کنید؟اصلاشب راچگونه به صبح رساندید؟

خدایامن که توانستم دیشب راآرام دررختخواب خودبخوابم آیامسلمانم؟

خدایامن که دیشب تصاویرکودکان کشته شده وبه خون غلطیده ی مسلمان رادیدم ولی هیچ کاری نکردم آیامسلمانم؟

خدایامگررسول تونگفت اگرمسلمانی نیازبه کمک داشته باشدومسلمانان به کمک آن نروندمسلمان نیستند.پس آیامن مسلمانم؟

خدایاپس من چه کنم؟چگونه به یاری مسلمین بی دفاع ومظلوم فلسطین بروم؟

خداونداتوچه صبری داری؟؟؟؟

من درعجم که صبرخداتا کی ادامه دارد؟خدایاکفرنمی گویم ولی تاکی؟ تاکی؟ تاکی؟؟؟؟؟؟؟؟

خداوندامراببخش،آنان بنده ی تواندوتوبندگانت رابیشترازهرکسی دوست داری.ولی ماخلایق صبرمان اندک وتحملمان نیزکم.

خدایادیگرتوان فکرکردن ندارم.دلم می خواهدچشمانم راببندم وبخوابم تادیگرهیچ فکرنکنم.هنگامی چشمانم بازشودکه دنیاآن گونه باشدکه تومی خواهی،بشرآن گونه باشدکه آفریدی"اشرف مخلوقات"

این چیزمحقق نمی شودمگرباظهورحضرتت.

خدایاشایدتنهاکاری که می توانم بکنم(دعابرای فرج مولاوسرورمان )باشد.

                                               "اللهم عجل لولیک الفرج "  

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م.یگانه ( یکشنبه 86/12/12 :: ساعت 8:13 صبح )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نتایج
امتحانات
درس وبحث
ازدواج آسان
مهمان
کیک تولد؟؟؟
صبورباش تاخوش باشی
اوقات فراغت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 10
>> مجموع بازدیدها: 94562
» درباره من

دردودل
م.یگانه
نیومدم که هی چیزبنویسم اونم هرچی اومدم گاهی وقتادردودل کنم.ازبوی عشق بگم که چیه....

» آرشیو مطالب
دی ماه 1386
بهمن ماه 1386
اسفندماه1386
فروردین ماه1387
اردیبهشت ماه1387
خردادماه

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
وبلاگ شخصی سیدمحمدانجوی نژاد
همه چیز...
شنگول منگول
دلنوشته های یک مادر
بازمانده تنها
مهدی حیران
مسافرکربلا
نقطه سرخط
مینا
مادرانه
فاطمه زهرا
رسپنا
فرشتگان رنجور
شماها
حرف دل

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
























» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب